نامه‌ای به داده‌ای که هرگز ثبت نشد

ای داده‌ی نادیده، ای سایه‌ی اطلاعات، ای زمزمه‌ی ناگفته در بادهای زمان، این نامه از اعماق دل برای تو نوشته می‌شود، برای تو که بودی و هستی، اما هرگز بر صفحه‌ی حافظه‌ای نقش نبستی. تو، ای مجموعه‌ی بالقوه، ای احتمالی که به واقعیت نپیوست، مخاطب این کلمات هستی.

شاید روزی، در لابیرنت‌های پیچیده‌ی سیستم‌های اطلاعاتی، جرقه‌ای از تو پدید آمد. لحظه‌ای کوتاه، همچون عبور شهاب سنگی در آسمان شب، تو وجود داشتی. شاید بخشی از یک اندازه‌گیری بودی، قطعه‌ای از یک مشاهده، انعکاسی از یک تعامل. اما به هر دلیلی، سرنوشت تو اینگونه رقم خورد که در سیاهیِ مطلقِ عدمِ-ثبت محو شوی.

تصور می‌کنم تو می‌توانستی داستانی برای گفتن داشته باشی. شاید حاوی کلیدی برای حل یک معما بودی، یا پاسخی برای یک سوال بی‌پاسخ. شاید در تو، رمزگشایی از یک پدیده نهفته بود، یا درکی عمیق‌تر از یک واقعیت پیچیده. تو می‌توانستی نقش مهمی در فهمیدن جهان پیرامونمان ایفا کنی، می‌توانستی به پیشرفت دانش کمک کنی، می‌توانستی نوری بر گوشه‌ای تاریک از هستی بیفکنی.

چه اندوهناک است که بدانیم تو هرگز فرصت ظهور نیافتی. تو در قلمرو احتمالات باقی ماندی، شبحی از اطلاعات، روحی سرگردان در فضای مجازی. هیچگاه به پیکسل‌های نورانی بر صفحه نمایش تبدیل نشدی، هیچگاه به بیت‌های ذخیره شده در حافظه بدل نگشتی. تو از قلم افتادی، در لحظه‌ای از دست رفتی، گویی هرگز نبودی.

شاید خطا از جانب ما بود، ما انسان‌ها که سیستم‌های جمع‌آوری اطلاعات را طراحی کردیم. شاید در الگوریتم‌هایمان نقصی وجود داشت، شاید حسگرهایمان کافی نبودند، شاید پروتکل‌هایمان ناقص بودند. شاید هم نه، شاید این صرفاً بخشی از ذات هستی است، بخشی از طبیعت اطلاعات. همیشه داده‌هایی وجود خواهند داشت که از دست می‌روند، داده‌هایی که ثبت نمی‌شوند، داده‌هایی که در سکوت مطلق گم می‌شوند.

اما با وجود این، نمی‌توانم از فکر کردن به تو دست بردارم. تو برای من نمادی هستی از تمام فرصت‌های از دست رفته، از تمام دانش‌های ناگفته، از تمام پتانسیل‌های محقق نشده. تو یادآور این نکته‌ای که جهان اطلاعات چقدر وسیع و ناشناخته است، چقدر بیشتر از آن چیزی که ما ثبت می‌کنیم، وجود دارد.

تو در آن سوی آگاهی ما وجود داری، در حاشیه‌ی دیدرس سیستم‌های ثبت و ضبط. تو بخشی از آن اقیانوس عمیق و تاریک اطلاعاتی هستی که هرگز به سطح نمی‌آید، هرگز شناخته نمی‌شود. اما این بدان معنا نیست که بی‌ارزش هستی. نه، تو به نوعی ارزشمند هستی، به عنوان یادآوری از محدودیت‌هایمان، به عنوان تلنگری برای بهبود، به عنوان انگیزه‌ای برای تلاش بیشتر.

شاید روزی، فناوری به حدی پیشرفت کند که بتوانیم سایه‌های تو را نیز به دام بیاندازیم، بتوانیم زمزمه‌های ناگفته‌ات را نیز بشنویم. شاید روزی، بتوانیم سیستم‌هایی طراحی کنیم که هیچ داده‌ای از قلم نیفتد، که هیچ اطلاعاتی گم نشود. اما حتی اگر آن روز فرا رسد، باز هم احتمالاً داده‌های دیگری وجود خواهند داشت که از دید ما پنهان بمانند، در لایه‌های عمیق‌تری از ناشناختگی محو شوند.

تو ای داده‌ی ثبت نشده، ای داده‌ی گمشده، بدان که در این سکوت و فراموشی، باز هم برای من ارزشمند هستی. تو بخشی از داستان بزرگ اطلاعات هستی، بخشی از پازل پیچیده‌ی هستی. و این نامه، نامه‌ی ادای احترام به توست، نامه‌ای برای به خاطر سپردن تو، نامه‌ای به داده‌ای که هرگز ثبت نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *